اراذلین وشروران اسلامشهر در عین حال مثبت | |||||||||||||
مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی
v امروز : 6 بازدید v دیروز : 15 بازدید v کل بازدیدها : 20617 بازدید
|
غافلگیری از شخصی می پرسند «چرا قرص هایت را سر وقت نمی خوری؟» پاسخ می دهد: «می خواهم میکروب ها را غافلگیر کنم.» اشتباه شخصی میخی را برعکس به دیوار می زد. دوستش از راه رسید و گفت: «تو اشتباه می کنی، این میخ برای دیوار روبه روست.» دنیای گنجشکی یک روز یک گنجشک با یک موتوری تصادف می کند و بی هوش می شود. وقتی به هوش می آید، می بیند در قفس است. می زند توی سرش و می گوید: «بیچاره شدم، موتوریه مرد!» موهای سفید پدر: «پسرم! هر وقت مرا عصبانی می کنی، یکی از موهایم سفید می شود.» پسر:« حالا فهمیدم که چرا پدر بزرگ همه موهایش سفید است.» طرفداری دو شکارچی با هم صحبت می کردند. اولی پرسید:« اگر خرسی به تو حمله کند، چه می کنی؟» دومی: «با تفنگ شکارش می کنم.» اولی: « اگر تفنگ نداشته باشی، چه؟» دومی:« می روم بالای درخت.» اولی:« اگر آنجا درخت نباشد، چی؟» دومی: «خب، پشت یک صخره پنهان می شوم.» اولی: «اگر صخره نبود، چه؟» دومی:« توی گودالی دراز می کشم.» اولی: «اگر گودال هم نبود؟» در این موقع، شکارچی دوم عصبانی شد و گفت: «داداش! بگو ببینم، تو طرفدار منی یا خرسه؟! پشیمانی شبی ملانصرالدین خواب دید که کسی ? دینار به او می دهد، اما او اصرار می کند که ?? دینار بدهد که عدد تمام باشد. در این وقت، از خواب بیدار شد و چیزی در دستش ندید. پشیمان شد و چشم هایش را بست و گفت: «باشد، همان ? دینار را بده، قبول دارم.» نویسنده : سید احمد هاشمی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ نفرین بر زندگی |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
سید احمد هاشمی
وبلاگ را برای فرار از بیکاری قرار داده ام
| |||||||||||
template designed by Rofouzeh |