اراذلین وشروران اسلامشهر در عین حال مثبت | |||||||||||||
مرکز آموزشی نرم افزار ها به زبان پارسی
v امروز : 6 بازدید v دیروز : 1 بازدید v کل بازدیدها : 20602 بازدید
|
فرسودم ! خسته ! احساس تنهایی شدیدی بهم دست داده میخوام سرگرم شم که از این افکار بیام بیرون...دلم بدجور گرفته...حوصله بیرون رفتن هم ندارم.به هر کاری فکر میکنم میبینم اصلا حالشو ندارم...دلم میخواد برم یه جا تا میتونم داد بزنم...دلم میخواد...اه!دلم هیچی نمیخواد جز اون...آه آرینم دلم واسط تنگ شده.... انقدر که دارم به زور نفس میکشم...بدجوری احساس خفگی میکنم...هر کاری میکنم هر جایی میرم...هر نفسم منو یاد تو میندازه...من اینطوری نمیتونم ...دلم میخواست الان اینجا بودی و سرمو میذاشتم رو پاتو های های گریه میکردم...دلم میخواست الان پیشت بودمو بغلت میکردم...چه احساس آرامشی بهم دست میداد هر وقت بغلت میکردم...اون وقتا تو هم منو دوست داشتی یادته اونموقع ها رو ؟! شرط میبندم نه یادت نیست! الانم داری به آنوشا فکر میکنی...اون آنوشای لعنتی که تو رو از من گرفت...میخواستم الان داد میزدم...بدجوری بغض داره گلومو فشار میده...دلم میخواست الان جلوم بودی و هرچی دلم میخواست و از دهنم در میومد بهت میگفتم!!! اما نه فکرشو که میکنم میبینم که نمیتونم اینکارو بکنم...آی یکی بیاد منو از اینجا نجات بده...میخوام نباشم...میخوام بمیرم...پس چرا مردنم بازی در میاره...آی خدا پس کجا هستی..این همه صدات میزنم جواب نمیدی...خداااااا... نویسنده : سید احمد هاشمی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ نفرین بر زندگی |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
سید احمد هاشمی
وبلاگ را برای فرار از بیکاری قرار داده ام
| |||||||||||
template designed by Rofouzeh |